بِسْمِ الله الرََّّحْمنِ الرََّّحیمِ اَلصَّلوهُ وَالَّلامُ عَلی سّیِّدِالاَنْبِیاءِ وَالْمُرسلین، اَبی القاسِمِ، مُحَمَّد، صَّلی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرین
بیست و دوم بهمن 1357 بدون شک در تاریخ بشری روز بزرگی است. روز پیروزی مستضعفین که با نیروی ایمان و شهادت بر طاغوت زمان شوریدند و او را از اریکه قدرت به سقوط کشانیدند، روز سپری شدن دوران حکومت و دخالت ابرقدرت ها در این سرزمین. بنابراین ابرقدرت ها و عمال داخلی آنها با همه قدرت و نیروی خویش درصددند که این انقلاب باشکوه را به سقوط بکشانند، شما شاهد هستید که از داخل و خارج کشور، همه روزه در نقاط مختلف آتش افروزی می کنند و توطئه ها بوجود می آورند که دست دولت را ببندند و از هر عمل بنیادی و اساسی جلوگیری کنند، و بلاخره با ایجاد نارضایتی در مردم، یک کودتای نظامی را همچنان که در زمان دکتر مصدق به وقوع پیوست، در زمان ما نیز بوجود بیاورند و دیکتاتوری یا طاوغت دیگری را دوباره بر مسند حکومت بنشانند. ما در چنین دورانی زندگی می کنیم و با چنین مشکلاتی روبرو هستیم.
اصولاً انقلاب سه چهره دارد. چهره اول؛ تغییر سلطة سیاسی و نظامی مملکت است، چهرة دوم؛ تغییر سیستم و نظام کشور و چهرة سوم انقلاب؛ تغییر و تحول قلبی و روحی در انسان هاست.
در انقلاب ما قسمت اول تمام شده است. یعنی تغییر سلطة سیاسی و حکومتی. همچنان که می دانید طاغوت به زیر کشیده شد، نظام او واژگون گردید و نظامی جدید براساس جمهوری اسلامی ایران بوجود آمد. این قسمت از انقلاب شاید در هر انقلاب دیگری نیز به چشم می خورد و ملموس و مادی است. یعنی شما دشمن را در برابر دیدگان خود می بینید، یک نیروی نظامی از این طاغوت حمایت می کند، و بنابراین تمام نیروهای انقلابی متوجه این طاغوت می شوند تا بالاخره طاغوت را سرنگون نمایند. فرض کنید در انقلاب الجزایر، سلطة حکومتی و سیاسی آن روز، دولت فراسنه بود که الجزایر را مستعمره خود نموده بود. انقلابیون آنقدر مبارزه کردند تا این سلطة سیاسی و حکومتی فرانسه را از الجزایر بیرون راندند. یعنی در هر انقلابی اولین مرحلة آن تغییر سلطه ای است که این سلطه به صورت سیاسی، نظامی و اقتصادی بروز می کند. در کشور ما نیز این قسمت از انقلاب، با پیروزی به پایان رسیده است.
اما قسمت دوم از انقلاب، تغییر نظام و سیستم آن مملکت است و کشور ما درحال حاضر دست اندکار این تغییر و تحول در مرحله نظام و سیستم است. چند نمونه را برای شما ذکر می کنم. هنگامی که صحبت از نظام و سیستم حکومتی می کنیم، قبل از هر چیز، قانون اساسی در نظر دوستان آشکار می گردد. شما شاهد بوده اید که مجلس خبرگان ماه ها نشست تا بالاخره قانون اساسی قدیم را زیر و رو کرد و یک قانون اساسی جدید براساس ایدئولوژی اسلامی و براساس انقلاب پایه ریزی نمود. این اولین مرحله است و تمام تغییرات و تحولاتی که در سیاست و اقتصاد و ادارات بوجود می آید جزء نظام و سیستم به حساب می آید. به عنوان نمونه به مسئله زمین اشاره می کنم. در روزگار گذشته قوانینی دربارة زمین در همه جای کشور وجود داشته است و شما شاهدید که در دورة انقلاب تغییر و تحولات زیادی دربارة مالکیت زمین بوقوع پیوسته است که این تغییرات و تحولات هنگامی که به تصویب مجلس برسد جنبه قانونی به خود می گیرد و روابط و ضوابط جدیدی از نظر مالکیت زمین بوجود می آورد. بنابراین رابطه اقتصادی، جزء نظام و سیستم حکومتی است که با پیروزی انقلاب، این روابط درحال تغییر و تحول است. مالکیت صنعتی را درنظر بگیرید، می بینید روابط و ضوابط جدیدی برای کارخانه ها، برای سرمایه دارها و برای کارگران بوجود آمده یا در حال بوجود آمدن است. بنابراین مشاهده می کنیم که این روابط و ضوابط به طورکلی یک نظام حکومتی را می سازند و هنگامی که انقلابی در یک کشور صورت می گیرد، باید تمام این روابط تغییر پیدا کند و خود را با انقلاب و با ایدئولوژی راستین اسلام هماهنگ نماید.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ